top of page
من و عشق به هنر آشپزی

     من، لیلا سبحانی، در خانه‫ای مملو از عطر غذاهای لذیذ و اصیل ایرانی پای به عرصه‫ی وجود نهادم و از کودکی شاهد شور و اشتیاق مادرم و مادر او به هنر آشپزی بودم؛ این‫که چه احترامی برای این هنر قائل بودند و به غذا نه به چشم چیزی برای خوردن، که به چشم نعمتی الهی می‫نگریستند که محترم است و روح انسان را می‫نوازد با عطر شامه‫نواز و ظاهر دیده‫نواز و طعم ذائقه‫نواز. عشق به این هنر وقتی در من نهادینه شد که می‫دیدم مادرم غذا را نه به حرارت اجاق که به حرارت عشقش طبخ می‫کرد.

     سال‫ها بعد وقتی فوت‫وفن آشپزی را به من می‫آموخت از او شنیدم که او هم این عشق را از مادرش به هدیه گرفته و او هم از مادرش و او نیز. و من شادم که میراث‫دار عشق و هنری شده‫ام که گویی از مادرمان حوا به ما رسیده.

     بزرگ‫تر که شدم دوره‫های فراوان آشپزی و میوه‫آرایی بسیاری را در آموزش‫گاه‫های معتبر ایران گذراندم و گرچه هنوز خود را شاگردی در مکتب مادرم می‫دانستم، می‫گفتند و می‫گفت که شاگرد از استاد سرشده و زمانش است که خودی نشان دهد. در همان ایام بود که رویایی در ذهنم جوانه زد. رویای برپا کردن امکانی برای بال‫وپر دادن به این هنر تا شادی و شعف لذت بردن از لذیذترین‫ها را با همه‫ مردم شهر و دنیا شریک شوم. سال‫ها این رویا با من بود تا این که دوستانی که به ضیافتی مهمانم بودند شعله‫ی اجاق دلم را برافروختند و دیگ اشتیاقم را به‫جوش آوردند تا آن رویا را عملی کنم.

     اکنون بیش از یک دهه است که در این رویای به حقیقت پیوسته زندگی می‫کنم و همراه همسر مهربانم و فرزندان دل‫بندم و گروه همکاران پرتلاش و عزیزم به مهمانان گرامی‫مان بهترین خدمات را ارائه می‫کنیم. و شادم از دیدن رضایت در نگاه و کلام همه‫ی کسانی که در ضیافت‫ها و مهمانی‫ها و عروسی‫ها و مراسم شادی و غم، عطر و طعم زندگی را در دست‫پخت من می‫چشند.

Untitled
!
Widget Didn’t Load
Check your internet and refresh this page.
If that doesn’t work, contact us.
bottom of page